رها_صداقت(به روایت عشق)

ساخت وبلاگ

دیروز از جلوی ساختمون روزنامه خراسان رد میشدیم، یک تابلو بزرگ زده بودن و  بعضی صفحه های روزنامه رو روش چسبونده بودن. کلی تیترای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی ... یک زمانی بزرگترین آرزوم این بود که بتونم توی روزنامه مطلب بنویسم،البته باید صادقانه بگم هنوز هم جز بزرگترین آرزوهامه! یک ستون حتی خیلی کوچیک رو برای خودم داشته باشم به اسم خودم... بعد بین ادمایی که هنوز روزنامه دستشون میگیرن و در حالی که چاییشونو هورت میکشن، تیترای اصلی رو نگاه میندازن... بگردم دنبال آدمایی که به گوشه های بی طرفدار روزنامه علاقه داشته باشن و من رو ببینن تا بتونم ازشون دلبری کنم! نمیدونم توی اون ستون تنها مونده و کناره چی خواهم نوشت اما مطمعنا من یک پایانم به دور باطل تیترهای جنجالی اما سیاه که توشون پر از فلش هاییه که همه ی دنیا رو مقصر میدونن و جز خبر و دغدغه خودشون انگار چیزی سیاه تر وجود نداره! انتقادها و سیاه نمایی های بی پایان که بدون ارائه حتی یک راه حل علمی و عملی، پشت سر هم تمام دنبا رو مقصر میدونه! ستون کوچیک و دور افتاده من توی اون روزنامه شاید یک چهارچوب کوچیک باشه برای فرار از تمام بدی ها... برای فرار از این دنیای سیاه و سفید... رها صداقت_17مهر1397  رها_صداقت(به روایت عشق)...ادامه مطلب
ما را در سایت رها_صداقت(به روایت عشق) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raha-sedaghato بازدید : 31 تاريخ : پنجشنبه 29 دی 1401 ساعت: 15:10

خدایا... نزدیکتر بیا... بیا دوباره باهم درگوشی پچ پچ کنیم... چندتایی سلفی بگیریم... شامی بخوریم و پیکی بالا برویم... خدایا، نزدیکتر بیا... این روزها عجیب تنهایم... بگذار باور کنم که رفاقت کهنه اش خوب است... + نوشته شده در  پنجشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۴ساعت ۱:۵۹ ب.ظ  توسط raha  |  رها_صداقت(به روایت عشق)...ادامه مطلب
ما را در سایت رها_صداقت(به روایت عشق) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raha-sedaghato بازدید : 120 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1396 ساعت: 20:51

از من گذشته نم کشیدن چشمانم... این روزها از سقف قلبم غم چکه می کند... دستانت را پیاله ی غم هایم کن... بگذار بزرگی دستانت را باور کنم... دستان بزرگ گاهی آرامش هدیه می دهند... دستان بزرگ، مانند دست های خسته ی پدرم... + نوشته شده در  پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴ساعت ۵:۵۶ ب.ظ  توسط raha  |  رها_صداقت(به روایت عشق)...ادامه مطلب
ما را در سایت رها_صداقت(به روایت عشق) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raha-sedaghato بازدید : 110 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1396 ساعت: 20:51

از تمام دنیا، تنها تو را خواستم...

و تنها تو بودی که نخواستی مرا...

گاهی چه بد تا می کند زمانه، با دلی که گیر است...

و من گاهی چقدر دلم گیر همین زمانه است!!!

+ نوشته شده در  شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴ساعت ۳:۲ ب.ظ  توسط raha  | 
رها_صداقت(به روایت عشق)...
ما را در سایت رها_صداقت(به روایت عشق) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raha-sedaghato بازدید : 119 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1396 ساعت: 20:51

سلام، خوبین؟ میدونم بی معرفت شدم اما... دلیل دارم باور کنین داریم خونمونو عوض میکنیم اونم بعد از 10 سال... ینی رسما همه چی ترکیده و داغونه... ما الان نصفمون این خونس، نصفمون اون خونه!!! اون خونه ام فعلا اینترنت نداره... منم دیدم امروز، فرداست که کلا بریم اون خونه و اینترنت بی اینترنت، گفتم رها_صداقت(به روایت عشق)...ادامه مطلب
ما را در سایت رها_صداقت(به روایت عشق) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raha-sedaghato بازدید : 119 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1396 ساعت: 20:51

بزرگ شدن ساده نیست...   درد دارد...   تصور کن لبخند توی قاب را، با روبان مشکی گوشه ی بالایی...   یا کلافگی دختر آلفته ی بابا وسط آشپزخانه و خودخوری برای برنجی که دم نمی کشد...   تصور کن کتاب های قطور و حرف های درشت...   یا شب هایی که به قهوه و چای میگذرد، اما به خواب نه...   تصور کن ساندویچ بوفه ی د رها_صداقت(به روایت عشق)...ادامه مطلب
ما را در سایت رها_صداقت(به روایت عشق) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : raha-sedaghato بازدید : 142 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1396 ساعت: 20:51

همه میگن آدم ففقط یکبار عاشق میشه اما راستش من خیلی موافق نیستم...

آدما همیشه برای عاشق شدن وقت دارن...

اینکه چون یکبار به اشتباه عاشق شدی همیشه باید زنجیر بشی بهش اشتباهه...

حتی خدا هم به بنده هاش فرصت دوباره میده...

ما چرا این فرصت رو از خودمون بگیریم؟

#رها_صداقت 

رها_صداقت(به روایت عشق)...
ما را در سایت رها_صداقت(به روایت عشق) دنبال می کنید

برچسب : روزمره,روزمرگی یا روز مرگی,روزمره انگلیسی,روزمره های من,روزمره های زندگی من,روزمره, های من,روزمره انگليسي,روزمره زندگی,روزمره عربی, نویسنده : raha-sedaghato بازدید : 108 تاريخ : سه شنبه 23 شهريور 1395 ساعت: 7:34

حالم خوب نیست. توی دوراهی بدی گیر افتادم. حس میکنم شرایط محیطی حق انتخاب رو ازم گرفته. اینکه خانواده ی خوبی دارم الان شده یک سد بزرگ بین عقل و احساسم...

حالا واقعا کدوم درسته؟

عقل یا احساس؟ شما اگه جای من بودین کدوم رو انتخاب میکردین؟

 

رها_صداقت(به روایت عشق)...
ما را در سایت رها_صداقت(به روایت عشق) دنبال می کنید

برچسب : درد و دل,درد و دل با خدا,درد و دل به انگلیسی,درد و دل عاشقانه,درد و دل بچه های طلاق,درد و دل یا درد دل,درد و دل با امام زمان,درد و دل های عاشقانه,درد و دل های تنهایی,درد و دل های من, نویسنده : raha-sedaghato بازدید : 146 تاريخ : سه شنبه 23 شهريور 1395 ساعت: 7:34